همیاب 24

همیاب24 اولین و بزرگترین سامانه ثبت و جستجوی کالای دیجیتال گم شده و سرقتی

همیاب24 اولین و بزرگترین سامانه ثبت و جستجوی کالای دیجیتال گم شده و سرقتی

سامانه همیاب 24 نخستین وگسترده ترین بستر اطلاع رسانی انواع کالاهای دیجیتال گم شده و پیدا شده و بررسی رایگان دقت و صحت خرید کالای دیجیتال در ایران است، که با هدف ارائه خدمات متمایز و ایجاد حس امن در خرید کالاهای دیجیتال در اردیبهشت ماه 1394 فعالیت خود را آغاز کرد. «اطلاع رسانی سریع و همگانی» ، «کاهش هزینه و گستردگی جغرافیایی اطلاع رسانی» ، «بررسی دقیق خرید کالای دیجیتال » و «کاهش تاثیرات اجتماعی خرید کالاهای دیجیتال شبه دار » چهار اصل اولیه است که سامانه همیاب 24 از نخستین روز تاسیس سعی کرده است به آن پایبند باشد.

ایجاد بستر مناسب تحت وب از طریق وب سایت همیاب 24 ،اطلاع رسانی گم شدن کالا را در کمترین زمان با حداقل هزینه ، در گستره جغرافیایی وسیع و به تعداد زیادی از مخاطبان( از جمله واحد های صنفی و عموم مردم) در 24 ساعت شبانه روز امکان پذیر می سازد. در صورتی که در روشهای سنتی نیاز به صرف وقت و هزینه بالا می باشد و نیز اطلاع رسانی به صورت منطقه ای و محدود است.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندهای روزانه
ليست وبلاگهای به روز شده

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترستاک» ثبت شده است

این مطلب از ۷ بخش تشکیل شده است که از طریق لینک های زیر قابل دسترسی می باشد:

سرقت اتوبوس مدرسه در چوچیلا

در جولای سال ۱۹۹۶، ۲۶ کودک در رده سنی ۵ تا ۱۴ سال همانند دیگر روزها در اتوبوس مدرسه خود، در مسیر خانه‌هایشان در شهر چوچیلا (Chowchilla، شهری در شهرستان مادرا ایالت کالیفرنیا) قرار داشتند. همه چیز به خوبی و خوشی پیش می‌رفت تا زمانی که توسط یک ون از کار افتاده جاده بسته شده و گروهی از مردان نقاب‌دار سلاح به دست، به سمت درب جلویی اتوبوس یورش بردند. کودکان و راننده اتویوس در یک اتفاق وحشتناک دنیا در قرن بیستم، به تعدادی خودروی ون منتقل شده و طی زمان حدود ۱۱ ساعت در گرمای طاقت فرسایی به محلی دیگر برده شدند. نهایتا خودروها در نزدیکی یک معدن سنگ در نزدیکی لایو مر (Livermore) توقف کردند، مکانی که ۱۰۰ مایل با چوچیلا فاصله داشت.
کار مشقات بار و وحشتناک درست از این محل آغاز شد. در بازبینی حادثه در سال ۲۰۱۵، سی‌ان‌ان با جمعی از قربانیان حادثه همچون لیندا کارهو (Lynda Carrejo) صحبت کرد که در آن زمان، در سال چهارم ابتدایی مدرسه تحصیل می‌کرد. او در این برنامه گفت:

آدم ربایان از هر کودک نام، سن، آدرس محل زندگی و تلفن منزل را سوال کرده و همچنین بخشی از لباس‌ها و دیگر متعلقاتشان را از آن‌ها گرفتند، اما هرگز در مورد اینکه چرا اقدام به این کار کرده‌اند، صحبتی به میان نیاورند. تنها با داشتن چراغ‌هایی برای روشن کردن معدن تاریک، آدم ربایان به کودکان و همچنین راننده اتوبوس دستور دادند تا وارد چیزی که شبیه یک قبر بزرگ بود شوند، یعنی یک کامیون متحرک مخفی در زیر زمین. این کامیون دفن شده در دل زمین، همانند یک تابوت و سنگ قبر برای ما بود. در واقع آن شبیه یک تابوت بزرگی بود که همه ما را یکجا در دل خود نگه می‌داشت.

هر یک از گروگان‌ها مجبور بودند تا با تجربه کردن یک اتفاق وحشتناک ، از یک نردبان متصل به انتهای خودروی مخفی پایین برود. در این مکان غذای بسیار کمی موجود بود، اما نبود هیچ گونه تهویه هوا برای نفس کشیدن راحت مشکل بزرگ‌تری به شمار می‌آمد. بعد از ۱۶ ساعت، تنها فرد بزرگسال گروه، یعنی راننده ، به همراه تعداد دیگری از کودکان یک ایده برای فرار پیدا کردند. آن‌ها تصمیم گرفتند تا لوازمی را بر روی هم انباشته کرده و ارتفاع بلندی درست کنند تا به سقف خوردو رسیده و با باز کردن درب آن، امکان فرار خود را میسر کنند.

pzbki3bk63ksmbweuvnw-620x415

خوشبختانه پیدا کردن عاملان این اتفاق وحشتناک در آن زمان برای پلیس پر دردسر تمام نشد، چون یکی از آن‌ها فرزند مالک معدن سنگ بود. هر سه نفر آدم ربایان در خانواده‌هایی ثروتمند بزرگ شده بودند، از همین رو درخواست غرامت ۵ میلیون دلاری موضوعی بسیار گیج کننده است که البته توسط وکیل آن‌ها، “حرص و طمع زیاد” عنوان شد. دو نفر از این گروه تبهکار تاکنون توانسته‌اند آزادی مشروط خود را به دست بیاورند و نفر سوم، که خرابکاری‌های زیادی در زندان نیز کرده است، احتمالا در سال ۲۰۱۸ آزادی مشروط خود را کسب خواهد کرد. یکی دیگر از قربانیان این حادثه، برون هاید (Brown Hyde) در گفتگو با سی‌ان‌ان گفته:

برای یک شخص ۵۰ ساله (اشاره به سن کنونی خود)، ترسیدن از تاریکی اتفاقی عادی نیست! (اما متاسفانه وی از آن زمان تاکنون با لامپ روشن اتاق به خواب شبانه رفته و هر از چند گاهی کابوس‌های وحشتناکی می‎بیند). در خواب‌های وحشتناکی که من می‌بینم تقریبا همیشه آماده مرگ هستم و معمولا یک شخص مرا به قتل می‌رساند. در برخی کابوس‌ها شخصا در مراسم تدفین خود حضور داشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۸:۰۰
رویا متذکری

این مطلب از ۷ بخش تشکیل شده است که از طریق لینک های زیر قابل دسترسی می باشد:

حوادث خانه شبح‌وار

در آگوست سال ۲۰۰۶ میلادی، گروهی از دختران پیش از شروع شدن سال آخر دوره دبیرستانشان، به سمت شهر مادری خود در وورتینگتون ایالت اوهایو (Worthington, Ohio) در حرکت بودند. شب خسته کننده بعد از اقامت، تبدیل به یک اتفاق وحشتناک شد، زمانی که آن‌ها تصمیم گرفتند تا به مکانی که کودکان محلی آن را “خانه شبح‌وار” می‌دانستند، سرک بکشند. این مکان دارای یک حیاط بزرگ بسیار سرسبز و درختانی بلند بوده و درست در طرف مقابل یک قبرستان قرار داشت. دختران نوجوان تصور می‌کردند که این منزل متروکه است، اما متاسفانه کاملا در اشتباه بودند.

bdleyavcv5f94ep9g9f0-620x345

این اولین دفعه‌ای نبود که الن اس دیویس (Allen S. Davis) منزوی و ۴۱ ساله، که به همراه مادر خود در این خانه زندگی می‌کرد، پذیرای دسته‌ای از مهمانان ناخوانده بود. او یک اسلحه برای محافظت از خود داشت که به محض دیدن دخترها، بد ندانست تا چند تیر هشدار شلیک کند، چون این روش در چنین مواقعی شدیدا کارساز ظاهر شده بود، اما متاسفانه این بار، یکی از تیرهای اسلحه قدیمی خودسر عمل کرده و مستقیما به سر یک دختر ۱۷ ساله در میان این گروه دختران اصابت کرد.
به طور معجزه آسایی این دختر از مرگ حتمی نجات پیدا کرد و عواقب این اتفاق شدیدا در میان مردم محلی تاثیر گذار شد. بسیاری معتقد بودند که دیویس تقریبا مردی بیمار از لحاظ روحی است، اما همچنان به طور هوشیارانه از دارایی خود محافظت می‌کند. در ادامه این حادثه فاکس نیوز در سال ۲۰۰۷ گزارش داد:

پلییس تشخیص داده که این گروه از دختران مقصر این حادثه نبوده‌اند، چون به میزان زیادی به محدوده تحت تملک دیویس نزدیک نشده و به طور واضحی قابل مشاهده نبودند، اما دیویس نیز از طرف دیگر در بازجویی گفته که قصد آسیب رساندن به هیچ شخصی را نداشته است. نهایتا وی در دادگاه به دو مورد حمله تبهکارانه متهم شد تا بیش از این ماجرای یک اتفاق وحشتناک دنیا در سال ۲۰۰۶، به کندوکاش در زندگی مرموز شخصی وی ادامه پیدا نکند.

مادر دیویس در سال ۲۰۰۹، در حالی که فرزندنش مشغول سپری کردن دوران ۱۹ ساله زندان خود بود، از دنیا رفت. همچنین در سال ۲۰۱۳ خانواده دختر ۱۷ ساله تیر خورده از ناحیه سر اعلام کردند که فرزندشان به میزان ۹۰% بهبودی پیدا کرده است. در همان سال، در یک مزایده این خانه به تملک شخصی درآمد که تصمیم داشت به طور کامل محل را بازسازی کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۵ ، ۱۰:۰۰
رویا متذکری

این مطلب از ۷ بخش تشکیل شده است که از طریق لینک های زیر قابل دسترسی می باشد:

دزد قبر روسی

در این مورد، یک عکس حتی مات شده، حرف‌های زیادی برای گفتن داشته و حس خوف حادثه را منتقل می‌کند.

hqf9psizqtu4aey92fud-620x402

این تنها یکی از ۲۹ عروسک ساخته شده از اجساد زنان مومیایی شده‌ای است که در منزل آناتولی مسکوین (Anatoly Moskvin) چهل و پنج ساله به طور اتفاقی پیدا شد. هر کدام از این عروسک‌های شبیه انسان، به صورت ماهرانه‌ای حتی از قسمت دستان و صورت پوشانده شده بودند که برخی از آن‌ها بر روی لوازم خانه و برخی دیگر در قفسه قرار داشتند. یکی از آن‌ها شباهت زیادی به Teddy Bearداشته و با سر یک حیوان بر روی گردن دیده می‌شد.
تا اینجا نمی‌توان این مورد را یک اتفاق وحشتناک خطاب کرد، مگر اینکه در ادامه بگوییم در گزارشات روزنامه انگلیسی میرور (The Mirror) آمده که بدن این عروسک‌ها، متعلق به اجساد دختران ۳ تا ۱۲ ساله‌ای بوده که از قبر ربوده شده‌اند. این روزنامه همچنین مدعی شده که این فرد از ساخت و گردآوری چنین مجموعه هراسناکی، هدف مشخصی را در ذهن داشته است:
آناتولی مسکوین، که به ۱۳ زبان زنده دنیا صحبت کرده و توسط برخی یک نابغه خطاب می‌شود، برای هر یک از اجساد مومیایی شده یک نام مشخص کرده و برای آنان جشن تولد تدارک می‌دیده است. وی همچنین اطلاعات خود درباره هر یک از اجسادی که می‌ربود را افزایش داده و مطابق با زندگی‌نامه هر فرد، رویه‌ای متفاوت برای درست کردن بدن عروسک دنبال می‌کرد.
رفتارهای ترسناک وی گویا زمانی که والدینش برای سورپرایز کردن به دیدن وی رفتند، آشکار شد. هر چند در سال ۲۰۱۱ پلیس محلی وی را دستگیر کرد، هرگز دلیل موجهی و روشنی برای نگه داشتن وی در پشت میله‌های زندان پیدا نشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۹
رویا متذکری

این مطلب از ۷ بخش تشکیل شده است که از طریق لینک های زیر قابل دسترسی می باشد:

نامه‌های نگهبان

ممکن است که این داستان وهم‌آور را به خاطر داشته باشید، چون یک اتفاق وحشتناک دنیا است که اخیرا کاملا عمومی شده است. یک خانواده اهل ایالت نیوجرسی ایالات متحده آمریکا، از مالک پیشین منزل مسکونی خود بعد از دریافت سه نامه بسیار نگران کننده شکایت کرد، نامه‌هایی که ارسال کننده آن خود را “نگهبان” خطاب کرده بود. در این نامه ناشناس، به طرز وحشتناکی با بازی با لغات، به سه فرزند خانواده برادوس (Broaddus) با عنوان “خون جوانی که شما برای من آورده‌اید” اشاره شده بود. در این نامه سوالات غیرقابل تفسیری نیز همچون “آیا آنان تاکنون پی به چیزی که درون دیوارها است برده‌اند؟” دیده می‌شد. جمله جمله‌ این نامه‌ها لرزه به تن اعضای این خانواده انداخته بود، چون هر لحظه انتظار پدید آمدن یک اتفاق وحشتناک از سوی این فرد را داشتند.

bzag3ezdmurjylurmbst-620x289

در بالا می‌توانید گوشه‌ای از متون ارسال شده توسط این شخص ناشناس را مشاهده کنید که با عمومی شدن، یک اتفاق وحشتناک را در دهه اخیر رقم زد. ارسال کننده نامه که به نظر می‌رسد زمانی مالک خانه بوده، مدعی شده بود که با تمرکز خاصی همواره از خانه دیده بانی می‌کند. گویا در دهه ۱۹۲۰ مسئولیت صیانت از این خانه بر عهده پدربزرگش بوده و در دهه ۱۹۶۰ نیز پدرش این وظیفه را بر عهده داشته است، وظیفه‌ای که اکنون بر گردن او قرار دارد. او از دلیل سکونت این خانواده در این منزل ابراز تعجب کرده و گفته که درصدد است تا دلیل این امر را پیدا کند.
اعضای یک خانواده در چنین شرایطی، هر لحظه انتظار ورود وحشیانه یک نفر یا دسته‌ای از افراد را به منزل خود دارند، یک اتفاق وحشتناک که تصور واقعی شدنش، ترسی همیشگی را به وجود آن‌ها منتقل می‌کند.

iffj0iitjyyo9u1zsigw-620x292

شکایت خانواده برادوس، که تاکنون پرونده آن بسته نشده است، بعد از ترک کامل خانه بخاطر نگرانی از امنیتی جانی‌شان ثبت شد. پایه این دادخواهی گله از صاحب خانه پیشین بود که به نظر می‌رسد کاملا از جریان “نگهبان” با خبر بوده، اما به خود زحمت اطلاع به خریدار جدید را نداده است. در فوریه سال ۲۰۱۵ (بهمن ماه سال گذشته) این خانه به حراج گذاشته شد، اما بعد از جلب شدن توجه رسانه‌های عمومی به سمت این اتفاق وحشتناک ، از لیست حراج خارج شد. جالب است بدانید از آن جایی که هیچ‌کس حاضر نشده بود تا مبلغ هنگفتی برای خرید چنین خانه خوفناکی پرداخت کند، خانواده برادوس ماه گذشته تصمیم گرفت حال که پرونده هنوز جاری و بلاتکلیف است، خانه کنونی را خراب کرده و دو ساختمان جدید در آن بسازد، اما آیا بعد دریافت نامه‌های تهدیدآمیز از سوی یک فرد “مراقب خانه”، این تصمیم درستی است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۵ ، ۰۸:۰۰
رویا متذکری

این که در ابتدا و انتهای بسیاری از فیلم‌های ترسناک قید می‌شود داستان از یک اتفاق وحشتناک رخ داده در دنیای واقعی الهام گرفته شده، بدون دلیل نیست. واقعیت می‌تواند به اندازه‌ای که یک فرد فکرش را هم نمی‌کند ترسناک باشد و از‌ آن‌ چه که یک کارگردان با تکنیک‌های مختلف جذب مخاطب بر روی صفحه نمایش می‌آورد، بسیار عجیب و غریب‌تر ظاهر شود. در ادامه به ذکر ۷ اتفاق وحشتناک دنیا در طول تاریخ خواهیم پرداخت که اگر چه در نگاه اول به نظر می‌رسد تا یک سکانس از یک فیلم وحشتناک باشند، اما کاملا واقعی بوده و زمانی اتفاق افتاده‌اند. توصیه می‌شود اگر فرد خیال پردازی هستید، با احتیاط بیشتری هر داستان مرتبط با یک اتفاق وحشتناک دنیا را دنبال کنید.
۷ اتفاق وحشتناک دنیا طی دو قرن اخیر
شاید در نظر اول بردن نام اتفاق وحشتناک برای این حوادث کمی اغراق آمیز باشد، اما قرار گرفتن در این شرایط، بسیار وحشتناک‌تر از دیدن لحظه‌ای یک موجود خوفناک است، چون شخص درگیر داستان هر لحظه انتظار دیدن یک چیز عجیب و غریب را کشیده و یک ترس دائمی را همه جا با خود حمل می‌کند. در نظر داشته باشید که این داستان‌های بلند، حاوی ۷ اتفاق وحشتناک دنیا در صد سال اخیر، در ۷ صفحه تقسیم شده‌ و هر صفحه یک داستان را روایت می‌کند.

۱- نامه آلبرت فیش

آلبرت فیش یک آزار دهنده و شکنجه‌گر کودکان بود. (وی مجموعه‌ای از تجهیزات مخوف برای خود داشت که توسط خودش ادوات جهنم نام گذاری شده و ساطور قصابی تنها یکی از آن‌ها بود) وی یک قاتل سریالی، آدمخوار و روان‌پریش جنسی بود که اعضا و جوارح خودش را حتی قطع می‌کرد. اما در کنار همه اینها، این پدید آورنده یک اتفاق وحشتناک در دوره‌ای خاص از تاریخ، ویژگی شخصیتی دیگری نیز داشت که از این هیولا یک شخصیت حتی وحشتناک‌تر نیز می‌ساخت، “اصرار وی برای کینه توزی” (شخص بدون کلاه در تصویر، آلبرت فیش است)

ind39a9fbr0ksifcyrk8-620x347

این نامه هراسناک و بی‌نام که به مادر یکی از آخرین قربانیان شناخته شده وی، گریس باد (Grace Budd) ده ساله، نوشته شده را بخوانید، نامه‌ای که به تشریح یک اتفاق وحشتناک در طول تاریخ می‌پردازد. در این نامه ابتدا با احترام نوشته شده “دوست عزیز، خانم باد” که این تنها قسمت مودبانه نامه است. در ادامه مخوف‌ترین قسمت نامه را می‌بینید که به طور حتما بسیاری در میانه‌ها از خواندن آن دست خواهند کشید. کمتر کسی ممکن است بعد از خواندن این متن، جنایت آلبرت فیش را به عنوان یک اتفاق وحشتناک ، مشمئز کننده و غیر قابل تصور در قرن اخیر عنوان نکند.

در روز یکشنبه سوم جولای ۱۹۲۸، من به منزل شما سر زده و یک ظرف پنیر ترد و توت فرنگی برای شما آوردم. ما ناهار خوردیم. گریس در بالین من نشست و من را بوسید، اما در همین هنگام فکری به سرم زد تا این دخترک را بخورم. یا استفاده از یک حقه و وانمود کردن برای بردن او به یک مهمانی، شما با آمدن وی همراه من موافقت کردید. من او را به یک خانه متروک و خالی از سکنه، که پیشتر مهیا کرده بودم، برده و از اون خواستم تا در محوطه بیرونی باقی بماند. در حالی که او مشغول چیدن گل‌های وحشی بود، من به طبقای بالایی رفته و تمامی لباس‌های خود را در آوردم، چون می‌دانستم در غیر این صورت، تمامی خون او سرتاسر لباس من را کثیف خواهد کرد. سپس به لبه پنچره رفته و گریس را صدا زدم و در همین حین در کمد دیواری پنهان شدم. وقتی که او بعد از آمدن به طبقه بالایی من را کاملا عریان دید، شروع به گریه کرده و تلاش کرد تا به طبقه پایین فرار کند، اما من گریس را به چنگ آورده و در همین حین که می‌گفت “به مادرم خواهم گفت”، لباس‌هایش را از تنش جدا کردم. آخ که چقدر لگد می‌زد و بر روی بدن من چنگ می‌انداخت. گریس را تا سر حد مرگ خفه کردم و سپس اندام مرده او را به قطعات کوچک‌تر برش دادم تا بتوانم گوشت را به اتاق‌های خود آورده و بعد از طبخ آن را بخورم. نمی‌توانی تصور کنی که گوشت ران وی چقدر ترد و لذیذ بود. البته، خوردن تمامی بدن وی ۹ روز زمان برد. این را بدان که من به او تجاوز نکردم و دختر تو به عنوان یک باکره مرد، هرچند دوست داشتم تا قادر به انجام این کار باشم.

untitled24-620x456

ادامه دارد…

با همیاب ۲۴ همراه باشید…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۲
رویا متذکری